پیوندعاشقانمون پیوندعاشقانمون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
 دخترنازمون دخترنازمون، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

مهدیای خوشگلم

عزیزترینم بیست و هشت ماهه شد...

عزیزترینم بیست وهشت ماهه شد یووووووهااااا(شما به هورا میگی یوها ) بیست  وهشت ماهگیت مبارک عزیز دل مامان  مهدیا جونم هر چقدر بزرگتر می شی شیطون تر و شلوغ تر و زبون درازتر می شی،البته شیطنتات به اندازه ست فقط گاهی یه کوچولو غرغرو میشی یه دنیا مهربونی داری و یه دنیا نمک همه اطرفیان و غریبه ها در برخورد باهات عاشقت میشند و دل همه رو میبری خییلی دختر نازی هستی و روابط اجتماعیت بیسته تلفنی داشتی با مامان بزرگت حرف میزدی... مامان بزرگ:مهدیا جونم کی میشه بیای پیشم،بغلت کنم  مهدیا:مامانی غذا بخورم میام سرگرمی جدیدت هم شده پوست پیازا رو بکنی،وقتایی که میخوام غذا درست کنم پیازشو شم...
21 دی 1395

سومین شب یلدای مهدیا جون...

یلدا ی خوشبختی ما وقتی رقم خورد که جمع دو نفره ی من و بابایی با تو عاشقانه ترین سه نفره ی دنیا شد ... از  یلدا ی  پارسال که با صدای خنده هات یک دقیقه که نه یک عمر به عمر شادیهایمان اضافه شد تا  یلدا ی امسال که با شیرین زبونیات، یلدا  برامون شیرین ترین شب سال شد...لحظه لحظه خدا را برای داشتنت شکر گفتیم و شب یلدا بیشتر از هر شب برایت  یلدا یی شدن عمر خوشبختیت را آرزو کردیم ... مهدیا جوونم خیلی دوست داریم ...یلدات مبارک نفسم  این  سومین شب یلدایی بود که دخترگلم این شب طولانی رو با حضورش واسمون دوست داشتنی تر کرد.امسال چون تازه اومده بودیم خونه جدیدمون خیلی وقت نکردم که تزیینات یلدایی دا...
3 دی 1395

عروسک خوشگل ما بیست و هفت ماهه شد...

دخترم 27 ماهگیت مبارک... مهدیا جونم از داشتنت خیلی خوشحالم و هر لحظه از خدا عاجزانه میخوام که برای ما حفظت کنه  این ماه خیلی ماه پرکاری بود اول از همه اینکه این ماه برای اولین بار بردیمت دندون پزشکی برای کنترل دندون هات،که جزئیاتش رو برات تو پست قبلی نوشتم دوم اینکه این ماه باهم  رفتیم بیمارستانی که به دنیا اومدی برای چکاپ قلبت،قبلا هم برات نوشتم که دوماه زود به دنیا اومدی به خاطر همین دوسالگیت باید میرفتیم برای چکاپ قلبت،همه چیز خوب بود تو راهروی بیمارستان بازی میکردی و حسابی خوشحال بودی اما وقتی که رفتیم تو اتاق دکتر و همین که دکتر میخواست معاینه ات کنه شروع کردی به گریه کردن و اصلا اجازه نمی دادی که خانوم دکتر ...
3 دی 1395
1